سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

خاطرات یتیم خانه کابل +کودکان افغان +زن کافر به ما مسلمانان کمک

 

روایت یک دوست :

         درکابل کارمندی اداره یتیم خانه بودم،یعنی ‌‌ کود کان بی سرپرست وفرزندان بی پناهی که به اثر جنک افروزی هم وطنان خودشان پدرومادران شان را ازدست داده بودند ؛‌و  از مهربانی وشفقت والدین گرامی شان بی بهره بودند  .

     که این یتیم خانه به اثر کمک های برخی کافران می چرخید یعنی اگرکمک کفار از خارج میرسید که این ها نان  و لباس و سرپناهی برای ایمن ماندن از سرماو گرما داشتند و اگر برخی از مسلمانان که کلید بهشت را از ارباب شان گرفته بودند وازشوق بهشت بی تاب شده دیگه تحمل دوری بهشت برای شان غیر ممکن به نظر میرسید   ،‌ به کمری خود بمب می  بست وخود رادربین هموطنان رنج کشیده اش  منفجر می کرد تا سخاوت بهشت رفتن را از هموطنان اش نیز دریغ نکرده باشد، انوقت بودکه  دیگر این کودکان یتیم نه غذا وآب داشتند  و نه لباس وسرپناهی ونه افرادی پیدا می شدند  که ازاین ها سرپرستی نمایند .

          بالاخره این کودکان بی نوایی ستم دیده که به سبب  برخی هم وطنان شان از مهر ومحبت وشفقت والدین شان بی بهره مانده اند وتمام هستی شان را به نابودی کشانده اند ولی اکنون برخی کفّار که با دل سوزی میخواهند قدر درد ورنج های این کودکانِِِ ِهم آغوش درد ومحنت را جبران نمایند .

            که ناگهان بمب های نابود گرکه پدرومادرشان رانیز گرفته بودند اکنون توسط کلید داران بهشت   راه هارا کامل ناامن می سازند که رفت وامد کافران برای امداد کودکان یتیم به مشقت می افتند  ، ونیز برخی  هم وطنان از ناامنی سوء استفاده کرده این کمک هارا می ربایند ،  یا برخی سود جویان طمع کار باچهره های غلط انداز این کمک هارا به بهانه های گوناگون از کف این ها می چاپند .

        خاطره جالب :

           زن از کشور کفر که برای این یتیم خانه کمک های قابل توجهی انجام داده بود وباز میخواست که فقیران وبی نوایان اطراف کابل را که به شدت درمضیقه غذا ولباس بسر می بردند نیز کمک کند ومرا به عنوان راهنما وشخصی دیگری هموطن راراننده انتخاب کرد وبرای اینکه ما با اوهمکاری می کنیم حقوقی برای ما معین کرد وما همرای این خانم کافر به سوی دهات ودهکده های نواحی کابل براه افتادیم ولی برخی جاده های که ما میرفتیم خیل خراب و رفتن به آن نواحی به مشقت انجام میشد .

        رانند ه هموطن همواره نق می زد که: خانم رفتن دراین دهکده امکان ندارد جاده خراب است واز رفتن به این دهات صرف نظر کنید وماشین شما دراین جاده آسیب می بیند و.....

        ولی خانم کافر باصبر وحوصله به همراهان دلداری میداد و اصرار میورزید که باید برویم شاید دراین دهکده خانواده فقیر و یا گرسنه یا برهنه ای باشد که شدیدا به کمک ما نیاز داشته باشد .

           این خانم کافر ! از نق زدن همراهان افغانی یا از خراب بودن راه ، یا سختی ودشواری که برای رساندن کمک برایش ایجاد می شد هرگز احساس خستگی و ناراحتی نمی کرد با صبر وحوصله به هدف خود ادامه می داد تااینکه کمک مورد نظرش را به دردمندان وبی نوایان وگرسنه های اطراف و دهکده های دور دست می رسانید  واز این عمل خود به شدت خوشنود وراضی به نظر می رسید .

     واو وقت کمک خویش را به محلات صعب العبور و راهای پرپیچ خم به دست مردم گرسنه وفقیر افغانی میرسانید آن را با مهربانی و محبت و شفقت فراوان بین مردم توزیع میکرد .

         بعد از توزیع کمک به مستمندان، همراهان افغانی اوکه راه های دشوار را طی کرده بودند و سختی ومشقت فراوان را تحمل کرده بودند به شدت اظهار خستگی می کرد ولی این زن کافر هرگز اظهار خستگی نمی کرد بلکه شادی و نشاط تمام وجود اورا فراگرفته و احساس رضایت و خوشنودی از چهره او کاملا مشهود بود تا شبان گاه به کابل برمی گشتیم .

        ایام عید فطر فرارسید از کمک کافران برای این کودکان یتیم کاپشن وکفش  ولباس های مناسب تهیه شده بود وقت این کودکان یتیم روز عید این لباس های زیبا و نوی را  درتن کردند کفش های جدید وبدون وصله را پوشیدن ،  شادی از چشمان این بچه ها موج میزد و خنده ی شادی به لبان این کودکان نقش بسته بود ودل شان سرشار از فرح ونشاط دیده می شد وشاید بعد از کشته شدن خانواده شان این اولین شادی ودل گرمی بود که درصورت های معصوم این کودکان ظاهر می گشت  .

حالا نتیجه :

 نتیجه ی این خاطرات راباید خواننده گان عزیز تصور نمایند یا نظرا ت زیبایی خود شان را درذیل این خاطره درج نمایند .

 

            ولی این زن به قول ما کفر وبی حجاب است که نه هموطن ماست ونه هم کیش و هم مذهب ما این گونه به مردم بی نوایی مسلمان رسیده گی کرده و گرسنه گان راسیر و برهنه گان را می پوشاند دلهای کودکان بی پناه ویتیمان بی سرپرست را چون غنچه گل به شادی شکوفه باز کرد  ومساکن درد کشیده افغانی را کمک مالی می  نمود.وخانواده های بی بضاعت که از گرسنگی چشم به اسمان دوخته اند و کودکان خودرا درجلو چشمان خود می بیند که از گرسنگی خواب ندارند و نمی توانند برای این کودکان دراین کشور ماتم زده لباسی برای سرما وگرما تهیه نمایند درحال یأس وناامیدی غمگین ومحزون زانوی غم را بغل گرفته اند که ناگهان از دری غیب به رویی این نیاز مندان باز شده که  کافری  با کوله بار از نان و لباس وپول و مایحتاج زندگی از راه میرسد ، چه شوق وشعف و چه شور ونشاطی درکانون خانواده درد کشیده ای افغانی ایجاد می شود ؟

        خانم نه نماز میخواند ونه روزه را می شناسد ونه از امور حج وزیارت چیزی میداند فقط انسان است به انسان های بی نوا رسیده می کند .ومال وپول و دنیا را تاجای دوست دارد که انسان دیگر  نیازش شدید نباشد واگربداند که خانواده ای انسان درآن سویی دنیا گرفتار شده از گرسنگی و بی پناهی دررنج وعذاب است فورا این ثروت ومکنت را به چمدان قرارداده خود به سوی بی نوایان رهسپار می گردد و از اینکه رنج از جسم انسان دیگر غم را از کانون خانواده دیگری می زداید همان عمل فقط اورا غرق درشادی و روح اورا فرح وسرور احاطه می کند به قسمی که رنج ومشقت و سختی های بیابان و درّه صعب العبور افغانستان نیز مانع کردار او  نمی شود سرمایی زمستان ویخ بندان درّه کوهستانی وترس ووحشت دزدان و راهزنان یا انفجار بمب های مسلمانان تیز پرواز اورا از کارش باز نمی دارد .

   وقابل زکر اینکه : افراد نامسلمان که   به امور اقتصادی و مالی وامور فرهنگی  رسیدگی کردند  خیل زیاد وفراوان بودند که خاطرات یکی شان اورده شد والا چه قدر چشمه ها حفروحلقه های چاهی عمیق مهیّا  و چه قدرمدارس تأسیس گردید و چه قدرجاده ها و........... برای این مردم درد ومحنت کشیده ترمیم گشت  .

توجه ، توجه ، توجه :

           ایا از مسلمانانی که برخی شان  ادعای  مهمی  دارند  کسی این گونه خاطره دارد  ........  ؟ خیر خیرخیر .........

      بلکه به جزء درد رنج و محنت های  کمرشکن  وهزاران تیرزهرالود نامرئی زبان که   قلب های این مردم بی نوا راهدف گرفته  اند وهزاران زخم روحی درروان شا ن پدید امد خاطره دارد  که روزی تُبْلَی اّلَسرَائِرُ درحضور حضرت محمد این زخم ها دهن باز کرده پاره های جکرهای مسموم شده مسلمانانی افغانی این ادّعا گران را درمحاکمه عدالت خواهند کشید  واشک دیدگان این درد مندان مانند سیلاب ازآتش درمقابل شان ظاهر خواهد شد .

·       وبرخی که وارثان علم رسولان خدایند و وراثت انبیاء عظام الهی   زمزمه دارند  آیا  بوی کباب شدن دلهای مسلمانان ومؤمنان قوه شامه این هارا نوازش نمی دهند ؟   

·       این حدیث گویان کلام وحی،  غربت وهجرت ودرد های نامنتهای یک مسلمان درد کشیده را احساس نمی کنند ؟

·       یا روایاتی یافته اند  که زجروازار بی نوایان  عین ثواب   است،‌ که هرگزدم درنمی اورند ؟

·       یا  خیال می کنند این ها  مزاحمین اجتماع ومانع ترقی وبلکه مکروب های  هستند که سال ها دامن پاک وبی آلایش شان را لکه دار ساخته ونان وآب مریدانرا از چنگ شان دراورده اند؟

·       یا دل جویی نکردن از افراد که سروصورت خاک الود و لباس های کهنه و دست پای ترک خورده وموهای ژولیده ازتأویلات است که افراد عامه ازدست رسی به آن عاجز اند

          به قسمی که اگر یک توله سگی را چند نفر بچه بزنند مردم توله سک از چنگ این بچه ها رهانیده وبه  نصیحت آزار دهنده می پردازند  که ازیت وآزار توله سک گناه دارد ولی اگر یک افغانی مسلمانی مورد کتک وتوهین قرار گیرد  ناظران صحنه قطعا بدون سوال وجواب به ضاربین کمک خواهند کرد ؟

    شیخ مهدی دانشمند گوید :

امام حسین درکربلا صورت به صورت سه کس گذاشت وَضَع َخَدَّهُ عَلَی خَدِّهِ 1 به صورت علی اکبر 2 به صورت حضرت ابوالفضل 3 به صورت جُوْنْ غلام سیاهی افریقایی یعنی برای امام حسین سیا وسفید فرق نداشت .

   امام صادق علیه السلام فرمود :

مَنْ اَحْسَنَ اِلَی شِیْعَتِنَا فَقَدْ اَحْسَنَ اِلَی اَمِیْرِاْلمُؤْمِنِیْنَ فََقَدْ اَحْسَنَ اِلَی رَسُوْلِ اللهِ وَمَنْ اَحْسَنَ اِلَی رَسُوْلِ اللهِ فَقَدْ اَحْسَنَ اِلَی اللهِ کاَنَ مَعَنَا فِیْ اَّلرَفِیْعِ اْلاَعْلَی .یعنی هرکس به شیعه ما احسان ونیکی کند مانند این است که به امیرالمؤمنین علی علیه السلام ورسول خدا (ص)خوبی واحسان کرده باشد وهرکس به رسول خدا نیکی کند مانند این است که به خدا وند احسان کرده باشد وهرکه به خدا وند احسان کند با ما دردرجات بلند بهشت خواهد بود (سراج الایمان ج 1ص22 علی شایان .