سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

قسمت پنجم خاطرات سید وهزاره افغانی درساوه + کودکی که گرفتار بی ر

slom     

  (ص6خاطرات سید وهزاره ، پایان )

   وای!‌  برماو  ملت ما  و وای!   از این کارهای خلاف دین برده درقالب دین ، بازمیگوییم که ما رفتار رسول خدارا داریم  وبه سیره ی جدّ مان  رفتار می کنیم و سید بودن چه فرق دارد که باد های شیطانی این تَوَهُّمْ های ناروارا  به کله های ما فروکرده که چون ماسید هستیم هرجنایت و هر خیانت را که خلاف دستورات اسلامی وقرانی باشد اگرمرتکب شویم عیبی ندارد وچون اولاد پیامبر هستیم خلاف ما عین شرع و عین دستورات اجداد ما است .

          حضرت نوح نبی علیه السلام باره فرزند خود از خداوند خواست چرا اورا غرق می کند ؟ خداوند فرمود آن فرزند از اهل تومحسوب نمی شود زیرا اوعمل ناشایست دارد آیا فرزند پیامبربودن  مجوز این همه عمل های ددمنشانه می شود ؟

   اگرکسی بگوید که : من که همان عمل های نا پسند را انجام نداده ام . جواب اینکه کسی که فرق گذاری بین  سادات وهزاره را و برتری سید هارا تبلیغ می کند چه به زبان و چه به قلم و چه با هرروش دیگری درهمین کار ها ی ظالمانه و ستمگرانه شریک است واگرروز قیامت و حساب خداوند راست است درپای میزان عمل کوهی از گنه را خواهی داشت  .

 درحدیث امده که خداروزقیامت هیچ عضور ا مانند زبان عذاب نمی دهد وزبان به خدا وند از شدت عذاب شکایت می کند و خدا می فرماید که تو سخن را به خود جاری کردی که شرق وغرب عالم را فراگرفت و چه خون های ناحق که به سبب تو ریخته نه شد و عرض وآبروی ها ی توبه خطرانداختی   لذا جزای تو این است .

 سید بودن هرگز مجوز کارهای خلاف نمی شود مگر هارون رشید و مأمون ، معتصم عباسی ، متوکل که بارهای حرم امام حسین را خراب کرد و ... همه سید نبودند  هرسید که کارخلاف شرع و دین مرتکب شود مانند کسی است که سید نیست وکارخلاف را انجام داده .

در همین راستا حضرت امیرالمومنان (ع) می فرماید  :
«
اِنَّ   اَولَی النّاسِ بِالاَنبِیاءِ اَعلَمُهُم بِما جاوُابِه، ثُمَّ تَلی: «اِنَّ اَولَی   النّاسِ بِاِبراهِیمَ لَلَّذی اَتَّبَعُوهُ وَ هذا اَلتَّیُ وَالَّذِینَ آمَنو   وَاللهُ وَلِّیُ المُومِنِین» (آل عمران/68) ثُمَّ قالَ: اِنَّ وَلِیَّ مُحَمَّدٍ ـ   صلی الله علیه و اله ـ مَن اَطاعَ اللهَ وَاِن بَعُدَت لَُحَمتُهُ، وَ اِنَّ   عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَن عَصَی اللهَ وَانِ قَرُبَت قَرابتُهُ» (حکمت 96

یعنی   نزدیک ترین مردم به پیامبران، داناترین شان به رسالت آنان است. بعد این آیه را   تلاوت فرمود: نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی نمایند و از   دین نبی و اهلش پیروی کنند و خدا دوستدار مومنان است» آنگاه فرمود: دوست محمد کسی  است که خدا را اطاعت کند ـ هرچند از نظر خویشاوندی دور باشد. و دشمن محمد کسی است که خدا را عصیان کند ـ هرچند از نظر قرابت نزدیک باشد.

                           ادامه ی خاطرات تلخ :

 خلاصه : این زن طلاق اش را از جوان هزاره گرفت وبرگشت واو مبایل راننده ماشین را مرتب می گرفت وبه بستگان خود زنگ میزد و باشادی وسرور گرفتن طلاق اش را بشارت میداد ولی من دیگر غم واندوه وجودم را احاطه کرده بود ازصحنه سخت وتکان دهنده از محمد آباد عرب های ورامین تاساوه دیگر هیچ گونه سخن نگفتم وهمواره دلم به حال آن بچه ی بینوای که قربانی این تعصب بی مورد و ظالمانه گردید می سوخت  و جگرم غرق درغم و رنج بود .

 بعدازان چند روز بعد به مجلس عروسی درتهران رفتیم همرای برخی دوستان و مردم سرپل مزار وقت ازتهران برمی گشتیم دروسط را ه صندلی من با یک سید پول داراز مردم (سر پل) باهم افتاد دربین راه همین خاطره را به خاطرکه ملت ومردم ماچه  قدرگرفتار جهالت های سخت ودرد آوراست به همین اقاسید محترم پول دار که اسم اش سید غلام است ساکن ساوه صحبت کردم بعدازپایان داستان آقاسید به من گفت :

 خانه آن زن را که طلاق خودرا گرفته میدانی ؟ من گفتم : آره بلدم چه کارش داری ؟ گفت : اگرنشانم دهی به خدا قسم ده هزار تومان به خاطر نشان دادن خانه او به تومید هم .

    گفتم به او چه کارداری ؟ آقاسید گفت : میخواهم  بروم پای اوببوسم زیراکه او کار خیل بزرک وعاقلانه را کرده که من اکنون ازاو این قدر خوشنود شده ام که می خواهم بروم پای اورا ببوسم .

 توای خواننده محترم ! جهالت واحمقی این سید را باز ببین که : ره از کجا است تا به کجا ؟ مگرامام خمینی که رهبرشیعیان جهان است دخترش را به غیر سید نداده است  ؟مگرداماد محترم ایت الله سید محمدرضا گلپایگانی که مجتهد بود ومرجع تقلید ، حضرت ایت الله صافی نیست ؟

 درکدام کتاب گفته که سید باغیرسید نباید ازدواج کند ؟ مگرچیزی را به دین وارد کردن بدعت وحرام نیست ؟ بدعت گذاری وچیزی  را که جزء مسلمات دین است اگرکسی قبول نکند مگرکافرنیست ؟خلیفه دوم را خیل مورد شماتت قرار می دهید پس خود تان چرا پیروی این اقای را می کنید ؟

 واقعا واقعا که ......

 اگرکسی بگوید : من به تمام امور از اقای خلیفه دوم پیروی نمی کنم فقط یک مورد است .جواب اینکه پیروان واقعی اش هم درتمام امور که از او پیروی نمی کنند ومانند ما که ما خود را شیعه میدانیم دربرخی موارد تخطی میکنیم و دربرخی جا از امامان  معصوم داریم اطاعت می کینم .

 برخی سادات را اگرکسی بگوید که دین واسلام این حرف های (که دخترسید به غیرسید حرام است ، نباید بدهد ) راقبول ندارد. اقا سید درجواب می گوید : من این این شریعت راقبول ندارم که دخترسید رابه غیرسید مجازبداند .

   خواننده عزیز خو د حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل .

    امابرخی سادات عظام که لطف دارند درهمین وبلاگ پیامی ثبت می کنند به عرض شان میرسانم که :

 اولا: من همه سادات عزیز را که شامل این جهالت های ناروا وغیردینی واحمقانه نکرده ام ومن درهمین وبلاگ سادات مکرم ومعززفراوانی را نام برده و برخی اسامی مبارک شان را درج کرده ام که باعث برکت و سبب نزول رحمت خداوند به شهرودیارخواهندبود .

  دوما : چنانچه این وبلاگ رامطالعه می کنید من تمان نقاط منفی که درخاطرات دارم به قلم کشیده ام چه هزاره یا سید یا ایرانی حتی حوزه ی علمیه ولی هیچ کسی کلیمات رکیک وتوهین آمیز به جای نظر ثبت نکردند ولی برخی سادات کرام که به قول معروف : ازکوزه برون تراود انچه که دراوست .هرگونه بی ادبی و سخنان نا شایست  را نثارمن می کنند . حالا این توهین وبی ادبی که به جای نظردرج می  کنند  از علامات سید بودن شان هست یا از خوی اباءو اجدادشان ؟ .

  سوما : تمام خاطراتم رابا استدلال به حکم اسلامی ودلیل فطرت پسند ذکرکرده ام  اقا ی محترمی که شاید به نظرش این گفته های من بی اساس باشد با دلیل و مدرک بی پایه بودن اش را ثابت کن ومن هم به سرچشمان قبول دارم .
(
پایان      

                 


قسمت اول چهارباغی سرپل + هزاره چهارباغی +گیزابی + ترکستانی + ننگ

                                        جهالت وغفلت و فریب :                                                           

که این مرض که از جهالت و تکبروخود خواهی سرچشمه می گرد دربسیار مردم افغانستان کاملا وجود دارد این مرض مهلک  قریب به اتفاق مردم مارا گرفتارساخته است که من پنج نمونه را متذکر می شوم

                  مردم چهارباغی یا هزاره یا ترکستانی   :

 ما دربین مردم به اصطلاح ترکستانی  هستم و این مردم که خودشان  هزاره اند ولی درعین هزاره بودن ، مردم هزاره ی غیرچهارباغی  را کوهستانی میخوانند عجیب اینکه: درمیان  این ها کوهستانی مساوی است به : نافهم واحمق و بی شعوروپست!

   وهمواره این ادبیات را با تمسخر و استهزاء‌ به مردم شریف منطقه هزاره نشین بکارمی برند وعجیب تراینکه : ازاجرای اینگونه کلمات وگفته های ناصواب، ملامت وجدانی ووحشت گناه ندارند.  یعنی گویا آزاردادن را ثواب  ، زخم زبان زدن را بدون کیفرفکرمی کنند وشاید  گمان دارند دل شکستن هنری است که فقط آنها بهره مند هستند.

     وبرخی خودرا  منسوب به قوم تاجیک میدانند، یعنی میگویند :  اصل وریشه ما تاجیک است بعدا به هزاره ملحق شده ایم ،شاید  این الحاق را شُؤم تصورمی کنند  یا ندایی اَلها کُمُ التَّکاثرسرمی دهند  . وبرخی قدم را فراترگذاشته وسلطان محمودافغان را ازازنیاکان نجیب خویش می پندارند ومیگویند: سلطان محمودبه خویشان خودسفارش کردکه حالاکه  من به سلطنت واقتداردست یافته ام ارمغان این قدرت برای شما این است که بهترین وحاصلخیزترین زمین این دیاررا انتخاب کنیدتا از هدیه شاهانه مستفیض گردید واجداد ما نیز گیزاب را برگزیدند.

    حالا !  چه فامیل سلطان غزنین باشند یا ازقوم تاجیک تفاوتی نمی کنند، درزمان حال اینها( هزاره) وقوم شلاّق خورده ی  هستند که ازتحفه شاهانه محروم وازخویشان تاجیک جدا افتاده اندبلکه حالا نه سلطانی است که حمایت کند ونه قومی شریف تاچیک پزیراه هستند .پس درحال حاضر ، بهترین راه، قناعت به همان قوم مظلوم هزاره است ، به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد !! 

        امّا تاریخ وپیشینه ی ترکستانی های هزاره :

    وقتیکه  عبدالرحمن ظالم درحدودسال های 1311و1312هجری قمری   درارزگان و منطقه هزاره نشین حمله بردند و قسمت اعظم مردم شریف هزاره جام شهادت نوشیدند.برخی به اسارت درآمدند به کشورهای هند وانگلیس وروسیه فروخته شدند   و قسمت دیگر آواره کوه وبیابان گردیدند و قسمتی نیزبا هزاران زخمی درون وباکوله باری ازرنج درد توانستند خودرا به کشورهای همجواربرسانند .

       امامردم گیزاب: این مردم شریف نیز مانند بقیه هزارگان ازقبل میدانستند که لشکر عبدالرحمان به قصد نابودی کامل هزاره ها آمده اند ، زن وکودک وپیروجوان فقط یک راه دارند که باید کشته شوند ، قتل وغارت ونابودی ارزگان خاص ومناطق همجوارگواهی میدادند که گیزاب نیزباید به خون رنگین شود این امر بی نهایت مردم گیزاب را  به وحشت انداخته بود.

     ازاین سو، گیزاب درجای قرارگرفته اند که ورود به آن فقط یک راه داشت که جوانان شجاع وغیرت مند با تهیه وآماده گی  کامل محل عبوررا مسدود ساخته بودند که هرگزمنفذی برای ورود لشکریان امیروجود نداشت .

     لشکریان امیردرحومه گیزاب متوقف می شوند وورود به این ناحیه را امکان پزیر نمی بینند  ومدتها برای تصرف گیزاب سرگردان می گردند تااینکه :یک خان خیانت کاری هزاره (که خداوند اورا به لعنت ابدی خود گرفتارسازد) به نام میر غلارضا بیک فرزندسلمان بیک خلج که ازساحه ی همین السوالی بود با لشکریان همکاری کرده وسربازان را ازرویی صخره ها به داخل گیزاب راهنمایی می کند . جوانان مدافع درمسیر کمین کرده اند ولی با خیانت این خان ملعون تمام منطقه به تصرف بی امان لشکردولتی درمیایند .ازاین سو مردم بیچاره غافل، بدون تشویش وآرام لمیده اند که ناگهان متوجه می شوند که کارازکارگذشته. 

   که حتّی درباره مردم گیزاب آمده : وقت سربازان عبدالرحمن وارد گیزاب می شوند  زن ازمرد  واولاد از والدین و مادر از کودک درون گهواره اش ،جوان ازپیر  بی خبر فرار کردند. محشرکبری که قرآن ازآن خبرمی دهد تمثال آن درمنطقه گیزاب به وقوع می پیوندد . بین این رستاخیزو قیامت موعود، این فرق بود که درحشرازعدالت ودرگیزاب ستم فرارمی کردند.

      به نظر من : این جریان جای اشک ریختند دارد ونیزداغ این قضیه تاقیامت کبری دل های هرغیرت مندی هزاره را جریحه دارمی سازد که خواهران ومادران ما وبرادران وپدران ما به این مصیبت بی بدیل گرفتارآمده اند.تازه هول وهراس این واقعه را اگرریزریز وبادقّت مورد ارزیابی قراردهیم  آنوقت نگاه می کنی که جریان کربلا وآتش زدن خیمه ها تجدید شده واشکت روان ودلت سوزان وسوگواردرماتم خواهی نشست  و کدام جوان غیرت مند هزاره است که این مصیت را ازیاد ببرد و کدام دین داری است که این واقعه  او را متآثر نسازد . 

      تااینکه جَوِّی منطقه گیزاب کمی آرام می شود  وزمین های هزاره ها  دربین پشتون ها قسمت می شوند  ومردم رابه بردن اطفال و کودکان وباقی ماندگان شان فرا می خوانند .

      هزاره های گیزابی بعد ازاینکه ازطرف دولت عبدالرحمنی فراخوانده می شوند ،  به چند گروه تقسیم می شوند :

   1-  قسمت کمی شان به سوی ارزگان و مناطق دیگر رفته برای کمک ، یعنی به قصد اینکه  اگر گیزاب ازدست رفته بقیه سرزمین هزاره  از دست نرود وبین پشتون ها تقسیم نگردد .  2- قسمت دیگر(بیشترین شان ) دوباره به  گیزاب مراجعت می کنند  زیرابرخی کودکان واطفال و پیران شان که احتمال داشت زنده باشند درگیزاب جای مانده بودند ،  نیز گیزاب سرزمین آنان وسرزمین آبا ء واجدادی این مردم است وتمام زندگی و خانه و مایملک شان بلکه تمام هستی شان  درآن جا بودند  وبه اضافه اینکه تمام عزیزان ونیاکان وکسان شان  درهمین گیزاب مدفون شده اند، بلکه  دوران کودکی وتمام عمرشان درهمین گیزاب سپری گشته  ودل کندن خیلی دشوار به نظرمی رسید ،اگرچه این برگشتن رنج کمر شکن داشت ولی چاره ی نبود بایداین امرصورت می گرفت .   3- قسمت دیگر  بدون توجه به گذشته روبه فرار می گذارند وقسمتهای این فراریان  خود را به مشهد میرسانند که برخی این خاوری های مشهد گیزابی اند  ، وقسمتی که به سرزمین گیزاب دوباره برگشته بودند ، سرگشته وحیران می گردند زیرا خود به چشم مشاهده می کنند که کوچی های هندی درخانه های آن ها لمیده وتمام دارایی وامکانات شان تصرف می کنند واموال آنان غارت کرده وازتمام محروم گردیده اند.

      تااینکه عمری نکبت باروجهنمی امیرعبدالرحمن پایان می پزیرد وروانه درک اسفل السافلین می شود وملک حبیب الله پادشاه شد که این پادشاه داد گستر اعلام میدارد که مردم هزاره  نباید کشور ر ا ترک کند  آنان جزئ  این خاک اند .وزمین های که به تصرف کوچی ها درامده وبه غارت رفته دوباره به صاحبانش عودت داده می شود .این اعلام مردم رنج دیده ی هزاره را دوباره به درباردولت می کشد وبزرگان گیزاب وارزگان  نیز به این کارمبادرت کرده وعریضه خود را به حضورپادشاه می رسانندولی سلطان درعوض ملک گیزاب که به گوچی هاداده شده کمی زمین به سرزمین ترکستان به آنان توزیع می کند .اگراین زمین دل مجروح شان التیام نمی بخشند ولی چاره چیست ؟ چگونه زخم جگرشان مرهم گذاری شده که خانه وکاشانه به غارت رفته وزندگی واقوام وهمسایه ها همه ازنظر مفقود گردیده اند ، قبرستان آباواجداد وخاطرات زندگی وبازی های کودکانه وباغ ، زمین ، رودخانه زیبای هرمند همه وهمه درگیزاب جا مانده .مگر خاطرات شیرین گیزاب فراموش شدنی است درحالیکه آدم که عاطفه بشری داشته باشد وخاطره یک شب زندگی را که به خوشی گذشته ازیاد نمی برد وحالا اینها مگرمی توانند به این آسانی این بهشت هزاره جات را درتاق نسیان قراردهد ؟!!! حتما درخواب وبیداری درشادی وغم بلکه درهمه حالات اشک دیده گان خشک نگردید وغصه جانکاهی وجود شان احاطه داشت .  

  این خلاصه سرگذشت پدران گیزابی بود که حتما الان این بزرگواران ازجهان رخت بربسته اند ازخداوند برای این مجاهدان وغارت شده گان جداً علودرجات مسئلت می کنم که مقابل تجاوز لشکر عبدالرحمن ستم گر ایستادند . ارواح طیبه شان با شهیدان کربلا محشور ومکان شان جنت المأواباد.

      اما متآسفانه فرزندان ونوادگان این مردان شجاع وشهیدان راهی خدا ومجاهدان راستین ،این ایثار وفداکاری ها را فراموش کرده یا اهمیت نداده اند  تاازاذهان شان پاک گردیده،  یا اینکه بدرستی این تاریخ غمبار به آینده گان انتقال نیافته است ، زیرا این ها نه تنها ازمقام آنان ارج نمی نهند بلکه به بازماندگان نسل هزاره که درهمان کوهستانات زندگی می کنند واصالت وایثار نیاکان را حفظ کرده اند به باد تمسخرمی گیرند .

   وای برملت که هویت خود را ازدست بدهند واصل وریشه خودرا فراموش کنند، ورشادت ها وشهامت ها وشهادت ها شان را  نادیده انگارند ، وای برملتی که درد نداشته باشند به همینکه من ترکستانی شده ام وشما نه شده اید افتخار کنند و افتخارات واقعی خود شان را زیرپاگذاشته   به چیزهای واهی مباهات بورزند ، که امام علی علیه السلام فرمود :

  لَیُسَ الخَیرُ اَن یُکثَرَ مَالَکَ وَوَلَدَکَ وَلکِنَّ الخَیرَ اَن یَکثُر َعِلمُک َوَحِلمُکَ . یعنی مباهات و فخر درجای است که علم وکمال و حلمَ وبردباری واخلاق اسلامی زیادشده باشد ونه اینکه کثرت مال و فرزند باشد .

    سخت است برمن که ببینم  ، آدم های را ازریشه واصل وبنیه خود ننگ عار دارند وفکرنمی کنند ، دشمنان  اکنون درسرزمین آباء واجدادی  مالَم داده  کیف می کنند واین آدم ها به ترکستانی بودن کلا هوا کنند  و تاریخ و قدمت ورشادت ها و شجاعت های  شان را به نام ترکستانی بودن بفروشند ، این خیلی برای یک ملت رشید مایه ننگ وتنزل هویت، ولگدمال کردن شرافت ملّی به شمارمیاید .

 به نظر من : برای هرانسانی شرافت مند سه چیز گران بها ترین شیئ است 1- آبرو وحیثیت شخصی ، که این قدر ارزش مند است که امام صادق علیه السلام فرمود:هرکس سخنی بگوید که قصدش ریختن آبروی مؤمنی باشد خداوند اورا ازولایت خود خارج می کند (الکافی ج 2ص 358) . 2- دین ومذهب : که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ارج دین ر ا این گونه بیان می کند : من قتل دون دینه فهوشهید . یعنی هرکس برای دین کشته شود شهید است .(نهج الفصاحه ص538). 3 – شرافت ملّی – که دردین ازآن به حبّ وطن یاد می شود که سفیروحی الهی ختم مرتبت فرمود : حب الوطن من الایمان . مهرسرزمین بخشی از ایمان است .

     مرد م شجاع هزاره درطول قرن ها با ایثارکردن جان ومال و هستی شان  افتخارات بس عظیمی به دست اورده اند وشهیدان والامقامی دراین راه اهدا  نموده اند اکنون بعدا ز تلاش های وزحمت های متمادی توانیستند با سرفرازی دردنیا ه معرفی شده و سر راه بلند گرفته زندگی کنند ، . ودرهرجای دنیا ازهویت وشرافت خود خجالت نکشیده اند و با هزار مباهات نام ونشان هزاره گی را چون تاج درسرگذاشته و چون خاطره ای محبوب دروجود نگهداشته اند .

هزاره هزاره است اگرسلطانعلی کشت مند باشد ویا مزاری شهید باشد یا سیّدِ شهید سید اسماعلی بلخی باشد یا آواره افغانی درایران وکشورهای دوردست قرارگرفته باشد وما هرگزبه ملت نجیب هزاره پشت نمی کنیم و هرگز خون 62 درصد شهیدان زمان عبدالرحمن را  لگدمال نخواهیم کرد

 اسارت وبرگی خواهران مان که هند وانگلیس به تاق نسیان قرارنمی دهیم .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


قسمت سوم خاطرات سید وهزاه افغانی +سید های افغانی +تعصب وسیدها

     قسمت سوم خاطرا ت سادات افغانی :            

   وای!‌  برماو  ملت ما  و وای!   از این کارهای خلاف دین برده درقالب دین ، بازمیگوییم که ما رفتار رسول خدارا داریم  وبه سیره ی جدّ مان  رفتار می کنیم و سید بودن چه فرق دارد که باد های شیطانی این تَوَهُّمْ های ناروارا  به کله های ما فروکرده که چون ماسید هستیم هرجنایت و هر خیانت را که خلاف دستورات اسلامی وقرانی باشد اگرمرتکب شویم عیبی ندارد وچون اولاد پیامبر هستیم خلاف ما عین شرع و عین دستورات اجداد ما است .

          حضرت نوح نبی علیه السلام باره فرزند خود از خداوند خواست چرا اورا غرق می کند ؟ خداوند فرمود آن فرزند از اهل تومحسوب نمی شود زیرا اوعمل ناشایست دارد آیا فرزند پیامبربودن  مجوز این همه عمل های ددمنشانه می شود ؟

   اگرکسی بگوید که : من که همان عمل های نا پسند را انجام نداده ام . جواب اینکه کسی که فرق گذاری بین  سادات وهزاره را و برتری سید هارا تبلیغ می کند چه به زبان و چه به قلم و چه با هرروش دیگری درهمین کار ها ی ظالمانه و ستمگرانه شریک است واگرروز قیامت و حساب خداوند راست است درپای میزان عمل کوهی از گنه را خواهی داشت  .

 درحدیث امده که خداروزقیامت هیچ عضور ا مانند زبان عذاب نمی دهد وزبان به خدا وند از شدت عذاب شکایت می کند و خدا می فرماید که تو سخن را به خود جاری کردی که شرق وغرب عالم را فراگرفت و چه خون های ناحق که به سبب تو ریخته نه شد و عرض وآبروی ها ی توبه خطرانداختی   لذا جزای تو این است .

 سید بودن هرگز مجوز کارهای خلاف نمی شود مگر هارون رشید و مأمون ، معتصم عباسی ، متوکل که بارهای حرم امام حسین را خراب کرد و ... همه سید نبودند  هرسید که کارخلاف شرع و دین مرتکب شود مانند کسی است که سید نیست وکارخلاف را انجام داده .

در همین راستا حضرت امیرالمومنان (ع) می فرماید  :
«
اِنَّ  اَولَی النّاسِ بِالاَنبِیاءِ اَعلَمُهُم بِما جاوُابِه، ثُمَّ تَلی: «اِنَّ اَولَی  النّاسِ بِاِبراهِیمَ لَلَّذی اَتَّبَعُوهُ وَ هذا اَلتَّیُ وَالَّذِینَ آمَنو  وَاللهُ وَلِّیُ المُومِنِین» (آل عمران/68) ثُمَّ قالَ: اِنَّ وَلِیَّ مُحَمَّدٍ ـ  صلی الله علیه و اله ـ مَن اَطاعَ اللهَ وَاِن بَعُدَت لَُحَمتُهُ، وَ اِنَّ  عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَن عَصَی اللهَ وَانِ قَرُبَت قَرابتُهُ» (حکمت 96

یعنی  نزدیک ترین مردم به پیامبران، داناترین شان به رسالت آنان است. بعد این آیه را  تلاوت فرمود: نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی نمایند و از  دین نبی و اهلش پیروی کنند و خدا دوستدار مومنان است» آنگاه فرمود: دوست محمد کسی است که خدا را اطاعت کند ـ هرچند از نظر خویشاوندی دور باشد. و دشمن محمد کسی استکه خدا را عصیان کند ـ هرچند از نظر قرابت نزدیک باشد.

                           ادامه ی خاطرات تلخ :

 خلاصه : این زن طلاق اش را از جوان هزاره گرفت وبرگشت واو مبایل راننده ماشین را مرتب می گرفت وبه بستگان خود زنگ میزد و باشادی وسرور گرفتن طلاق اش را بشارت میداد ولی من دیگر غم واندوه وجودم را احاطه کرده بود ازصحنه سخت وتکان دهنده از محمد آباد عرب های ورامین تاساوه دیگر هیچ گونه سخن نگفتم وهمواره دلم به حال آن بچه ی بینوای که قربانی این تعصب بی مورد و ظالمانه گردید می سوخت  و جگرم غرق درغم و رنج بود .

 بعدازان چند روز بعد به مجلس عروسی درتهران رفتیم همرای برخی دوستان و مردم سرپل مزار وقت ازتهران برمی گشتیم دروسط را ه صندلی من با یک سید پول داراز مردم (سر پل) باهم افتاد دربین راه همین خاطره را به خاطرکه ملت ومردم ماچه  قدرگرفتار جهالت های سخت ودرد آوراست به همین اقاسید محترم پول دار که اسم اش سید غلام است ساکن ساوه صحبت کردم بعدازپایان داستان آقاسید به من گفت :

 خانه آن زن را که طلاق خودرا گرفته میدانی ؟ من گفتم : آره بلدم چه کارش داری ؟ گفت : اگرنشانم دهی به خدا قسم ده هزار تومان به خاطر نشان دادن خانه او به تومید هم .

    گفتم به او چه کارداری ؟ آقاسید گفت : میخواهم  بروم پای اوببوسم زیراکه او کار خیل بزرک وعاقلانه را کرده که من اکنون ازاو این قدر خوشنود شده ام که می خواهم بروم پای اورا ببوسم .

 توای خواننده محترم ! جهالت واحمقی این سید را باز ببین که : ره از کجا است تا به کجا ؟ مگرامام خمینی که رهبرشیعیان جهان است دخترش را به غیر سید نداده است  ؟مگرداماد محترم ایت الله سید محمدرضا گلپایگانی که مجتهد بود ومرجع تقلید ، حضرت ایت الله صافی نیست ؟

 درکدام کتاب گفته که سید باغیرسید نباید ازدواج کند ؟ مگرچیزی را به دین وارد کردن بدعت وحرام نیست ؟ بدعت گذاری وچیزی  را که جزء مسلمات دین است اگرکسی قبول نکند مگرکافرنیست ؟خلیفه دوم را خیل مورد شماتت قرار می دهید پس خود تان چرا پیروی این اقای را می کنید ؟

 واقعا واقعا که ......

 اگرکسی بگوید : من به تمام امور از اقای خلیفه دوم پیروی نمی کنم فقط یک مورد است .جواب اینکه پیروان واقعی اش هم درتمام امور که از او پیروی نمی کنند ومانند ما که ما خود را شیعه میدانیم دربرخی موارد تخطی میکنیم و دربرخی جا از امامان  معصوم داریم اطاعت می کینم .

 برخی سادات را اگرکسی بگوید که دین واسلام این حرف های (که دخترسید به غیرسید حرام است ، نباید بدهد ) راقبول ندارد. اقا سید درجواب می گوید : من این این شریعت راقبول ندارم که دخترسید رابه غیرسید مجازبداند .

   خواننده عزیز خو د حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل .

    امابرخی سادات عظام که لطف دارند درهمین وبلاگ پیامی ثبت می کنند به عرض شان میرسانم که :

 اولا: من همه سادات عزیز را که شامل این جهالت های ناروا وغیردینی واحمقانه نکرده ام ومن درهمین وبلاگ سادات مکرم ومعززفراوانی را نام برده و برخی اسامی مبارک شان را درج کرده ام که باعث برکت و سبب نزول رحمت خداوند به شهرودیارخواهندبود .

  دوما : چنانچه این وبلاگ رامطالعه می کنید من تمان نقاط منفی که درخاطرات دارم به قلم کشیده ام چه هزاره یا سید یا ایرانی حتی حوزه ی علمیه ولی هیچ کسی کلیمات رکیک وتوهین آمیز به جای نظر ثبت نکردند ولی برخی سادات کرام که به قول معروف : ازکوزه برون تراود انچه که دراوست .هرگونه بی ادبی و سخنان نا شایست  را نثارمن می کنند . حالا این توهین وبی ادبی که به جای نظردرج می  کنند  از علامات سید بودن شان هست یا از خوی اباءو اجدادشان ؟ .

  سوما : تمام خاطراتم رابا استدلال به حکم اسلامی ودلیل فطرت پسند ذکرکرده ام  اقا ی محترمی که شاید به نظرش این گفته های من بی اساس باشد با دلیل و مدرک بی پایه بودن اش را ثابت کن ومن هم به سرچشمان قبول دارم .
(
پایان